علی و رضاعلی و رضا، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 22 روز سن داره

وبلاگ 2 قلوها

زندگی زيباتر از اون چيزيه كه ما تصور می كنيم به شرط اينكه قدر داشته هامون رو بدونيم .اينجا از خاطرات

زندگی قشنگ  نی نی هام می نويسم...
------------------------------------------
یه روز از روزای قشنگ خدا که یه بنده گناهکار دست دعاش رو به طرف آسمون بلند کرده بود و در نهایت عجز

از آفریدگار یه موهبت الهی رو میخواست ،به خواستش رسید و خدای مهربون دوتا فرشته رو که  از معجزاتش

بود به اون بنده عطا کرد ،آری دوتا فرزند به اون بنده عطا کرد و اسمش رو مادر صدا زدند.

--------------------------------------------

 خدای مهربون به من دوتا گل پسر ناز داد اینها فرشته های دوقلوی من هستند با زمینی شدنشون در تاریخ1391/7/16 مارابینهایت شاد کردند .

 

من اومدم

سلاممممم من اومدم با کلی خبرای جدید ،عکس های جدید ، و تعییرات جدید در دوقلو ها خیلی خوشحالم که دوباره میخوام بنویسسمممم
7 ارديبهشت 1394

نخیر و باشه

سلام گلهای نازم خیلی خوش اومدید همگیتون را دوست دارم و می بوسمتون گلی جون های منم هم خوب هستند و الان مثل دوتا دسته گل خوابیده اند .منم از پشت اپن قرنون صدقه اشون می روم و می بوسمشون واما کارهای جدیدشون: رضا نخیر=نکیر    باشه = باکه    چشم =چشم    رفت=رد  برم روی اپن و بدوم=دو دو    نان شیرمال=نونو ...
18 مرداد 1393

خداراشکر

این روزها دیگه از خداوند دلگیر نیستم که چرا کودکانم را زود به دنیا آوردم که چرا وزنشون کم بود چرا نتونستم شیر خودم را به طور کامل بهشون بدم چرا مو و ابرو و مژه نداشتند و .... هرچقدر کودکانم بزرگتر می شوند و می بینم که چقدر بچه های گلی هستند و از همسن و سالی هاشون تو همه چیز جلو افتادند فقط خدا را شکر می کنم فقط خدا را شکر می کنم و بس. هرچند این روزها هردو ویروس اسهال و استفراغ گرفتند و من کلی اذیت شدم ولی فدای یک تار مویشان خیلی دوستشون دارم
10 مرداد 1393

17 بوس عاشقانه برادرانه

دیشب وقتی رضا خوابید علی مثل همیشه رفت سراغش و زمانی که دید خوابه 17 بار بوسیدش از تعجب دهن من و شوهرم باز مونده بود الهی فدای مهربونیت بشم مامانیه گل
5 مرداد 1393

مردهای کوچک من

تقدیم به علی و رضا   مردهای  کوچک مادر فدای قدو بالایتان خوب به حرفهای مادرت گوش کنید حرفهایِ شاید تلخ و سنگینیست اما باید از همین بچگی برایتان بگویم تا در آینده ... اماده باشید برای مرد شدن شما قرار است مرد خوبی شوید مرد خوب بودن کار سختیست اینکه قوی باشید اما مهربان صدایتان پر جذبه باشد اما نه بلند اینکه باید گلیم خودتان را از آب بکشید بیرون و مهم تر اینکه باید تکیه گاه باشید عزیزان دل مادر تکیه گاه بودن سخت ترین قسمت مردانگیست اول از همه باید تکیه گاه خودت باشی و بعد عشقت عشق چیز عجیبی نیست حسی است مثل موقع هایی که صدایم میکنید : مادر من میگویم : جان مادر و به همین مقدسیست عاشقی را کم کم خودم ...
21 تير 1393

باور سبز

دست هایتان آب و دانه وآشیانه اند برای همه پرستوهای سرمازده دنیا هیچکس نمیتوانست شبیهتان وسط زمستان گل برویاند روی گونه های مادرت چه ذوقی دارد دیدن روز به روز قد کشیدنتان هردوگل ماه تمام من هستید
21 تير 1393

شیرین کاری های جدید

گل پسرم ناز پسرم عزیز دلم خوشگل مامان قربونت برم و..... این های همه تقدیم به علی و رضای گل خیلی خوشحالم گل پسرام روز به روز تغییر می کنند و بانمک تر می شوند اونقدر که مثل یه هلو می مونند و باید بروند توی گلوی مامانی امروز علی توی تراس جااسفندی را برداشته و دور سر باباش به صورت دایره وار می چرخوند بله دیگه برای باباش اسفند دود می کرد اونقدر جیغ زدم من که ،می خواستم از پشت شیشه بخورمش . وامشب که رفته بودیم بیرون رضا دست یه دختره بستنی دید نمی دونید چیکار کرد راه می رفت می گفت هم هم هم به به به و تا براش بستنی نخریدیم از یادش نرفت. راستی الان دو ماهه که رضا کامل می تونه قسمت هایی از صورتشو بگه مثل : چشم - گوش - دماق - دهن -زبانو علا...
20 تير 1393

اولین حمام کودکانم بدون دخالت من

فکرشو بکن امروز آقای پدر کوچولوها را برده حمام .اولش یه آب بازی ساده به بهونه شستن دست ها و صورتشون بود چون آقایون امروز رفته اند تو تراس و با زغالها بازی کرده بودند و چشمتون روز بد نبینه که خودشون را به چه روزی در آورده بودند .خلاصه یه آب بازی ساده یک ساعت و چهل دقیقه طول کشید و من هم با خیال راحت به کارهام رسیدم جارو-گذاشتن ظرفها تو ماشین ظرفشویی- ریختن لباسهای شسته روی رخت آویز و ریختن آشغالها تو شوتینگ ...... در ضمن باورکردنی نبود ولی آقای پدر سرشون را هم شسته بود خیلی کار مشکلیه ولی به تنهایی انجام داده بود.
20 تير 1393